هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوری از گلشن و طبیعت شکوه می‌کند، اما با این حال امیدوار است که فغانش به گلستان برسد. او از بی‌حاصلی عشق می‌نالد، اما در عین حال آن را سود خود می‌داند. شاعر به رهروان راه عشق اشاره می‌کند و از آشیان خود دفاع می‌کند. در نهایت، او از آتش عشق و تأثیر آن بر دل سخن می‌گوید و مشتاق همنشینی با افسرده‌خاطران است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عشق، غم و امید در این شعر به گونه‌ای بیان شده‌اند که برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و تأمل است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۳

از گلشن است دور اگر آشیان ما
گو باش اگر رسد بگلستان فغان ما

دور از چمن چه غم بود ار آشیان ما
زانجا رسد به گوش گلی گر فغان ما

بیحاصلی است حاصل سودای بار عشق
اینست سود ما چه بود تا زیان ما

گردد که رهروان ره عشق را دلیل
نالد مگر گهی جرس کاروان ما

گل این دوهفته‌ای که بباغست باغبان
بر هم مزن برای خدا آشیان ما

چون سنگ و آهن آتش ما گل کند ز دل
آید گهی که سوخته‌ای در میان ما

مشتاق همنشینی افسرده خاطران
گردیده است پرده سوز نهان ما
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.