۲۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳

از گلشن است دور اگر آشیان ما
گو باش اگر رسد بگلستان فغان ما

دور از چمن چه غم بود ار آشیان ما
زانجا رسد به گوش گلی گر فغان ما

بیحاصلی است حاصل سودای بار عشق
اینست سود ما چه بود تا زیان ما

گردد که رهروان ره عشق را دلیل
نالد مگر گهی جرس کاروان ما

گل این دوهفته‌ای که بباغست باغبان
بر هم مزن برای خدا آشیان ما

چون سنگ و آهن آتش ما گل کند ز دل
آید گهی که سوخته‌ای در میان ما

مشتاق همنشینی افسرده خاطران
گردیده است پرده سوز نهان ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.