هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از رنجها و حسرتهای خود سخن میگوید، از زخمهای دل و اسارت در قفس گلستان حسرت یاد میکند. او از نالهها و فریادهایش میگوید که امیدوار است روزی نجاتبخش باشد. همچنین، به دردسرهای زندگی و نشئهای ناکامل اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی مفاهیم مانند رنج و حسرت ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۴۲
بس که بر دل زخم جور از خاروخس باشد مرا
در گلستان حسرت کنج قفس باشد مرا
گر به پای ناقهات قدر جرس باشد مرا
از شعف نالم درین ره تا نفس باشد مرا
شمعم و فارغ ز هر آتش که بهر سوختن
شعله ی آهی تمام عمر بس باشد مرا
نالهام خواهد رهاند از قید هستی چون سپند
عاقبت فریاد من فریاد رس باشد مرا
می کشند از من حریفان دردسر این است و بس
نشئه ای گر چون شراب نیمرس باشد مرا
در گلستان حسرت کنج قفس باشد مرا
گر به پای ناقهات قدر جرس باشد مرا
از شعف نالم درین ره تا نفس باشد مرا
شمعم و فارغ ز هر آتش که بهر سوختن
شعله ی آهی تمام عمر بس باشد مرا
نالهام خواهد رهاند از قید هستی چون سپند
عاقبت فریاد من فریاد رس باشد مرا
می کشند از من حریفان دردسر این است و بس
نشئه ای گر چون شراب نیمرس باشد مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.