۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۴

گرم صد داغ بر جان میگذارد
کجا داغی چو هجران میگذارد

خوشا تیرت که مرهم خستگان را
به زخم از آب پیکان میگذارد

چه بحر است اینکه درهم کشتی ما
شکست و شکر طوفان میگذارد

گر از ذوق شهادت گردد آگاه
ز کف خضر آب حیوان میگذارد

میندیش و بکش می ابررحمت
کرا آلوده دامان میگذارد

گذارد گر دمی آسوده‌ام چرخ
کجا آن چشم فتان میگذارد

به جانم درد عشق بار خوش‌تر
از آن منت که درمان میگذارد

خوشم با داغ عشق او که این داغ
نه سر بر جا نه سامان میگذارد

ستاد تا فراقش جان مشتاق
چه منتهاش بر جان میگذارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.