هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه و ناامیدی از عشق است. شاعر از آتش عشق و غم جانسوز سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که هیچ‌چیز در این جهان پایدار نیست، نه شادی و نه غم. او همچنین از بی‌وفایی معشوق و ناپایداری شرایط زندگی شکایت دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق، ناامیدی و تفکرات فلسفی درباره ناپایداری زندگی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ عاطفی و فکری دارد.

شمارهٔ ۱۰۹

دلم کز آتش جان‌سوز غم نخواهد ماند
بمن نماند و بدلدار هم نخواهد ماند

بساز با لب خشک و نه قطره جوی نه بحر
که در محیط جهان بیش و کم نخواهد ماند

حذر ز آتش آهم که افکند کز تاب
به بحر در جگر بحرنم نخواهد ماند

بمحفل تو عزیزان چنین شوند ارخار
کسی ز محترمان محترم نخواهد ماند

اگر شوند ز رنج وجود آگه کیست
که تا ابد بدیار عدم نخواهد ماند

به دست داغ تو وین داغ سوزدم که درم
همیشه در کف صاحب درم نخواهد ماند

ز شادی و غم غیر و تو نیست غم مشتاق
همیشه شادی و پیوسته غم نخواهد ماند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.