۲۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۷

ناله بکوی او دلم بهر چه بس نمیکند
یار ستیزه کار من یاری کس نمیکند

نیست بفکر سینه‌ام گم شده دل که چون رهد
مرغ اسیر از قفس یاد قفس نمیکند

گرنه ضعیف ما خود و همت ما بود قوی
بهر چه عنکبوت ما صید مگس نمیکند

منع مکن ز ناله‌ام کانچه بمن جدا ز تو
سوز فراق میکند شعله بخس نمیکند

نیست دم مرا اثر ورنه قفای محملش
میکنم آنقدر که من ناله جرس نمیکند

دل مگرت خبر دهد گاه ز حالم از طپش
ورنه ضعیف ناله‌ام کار نفس نمیکند

دل کشد از نگاه او آنچه بمست روز و شب
بیم جفای شحنه و جور عسس نمیکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.