۲۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۶

می دو چشم تو ندانم ز چه پیمانه زدند
که ره دین و دل عاقل و دیوانه زدند

توئی آنشمع که هر شام ملایک تا صبح
در هوای تو پروبال چو پروانه زدند

کشم از دیر چسان پا که در آن مغبچگان
ره دین و دلم از جلوه مستانه زدند

خسرو ملک جنونم بر من مجنون کیست
کاول این قرعه بنام من دیوانه زدند

سوخت جامی ز می عشقم و پیداست که چیست
حال آنان که از این می دوسه پیمانه زدند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.