۲۲۳ بار خوانده شده
آنان که می طلب زخم آرزو کنند
خون جای باده غنچه صفت در سبو کنند
بگذر ز کام دل که نماند درین چمن
گل اینقدر بشاخ که چینند و بو کنند
هرجائیست یار از آن رهروان عشق
گاهی بکعبه گاه به بتخانه رو کنند
این آرزوی دل همه از تست هرچه هست
غیر از تو عاشقان چه دگر آرزو کنند
گردن چو شیشه بر خط فرمان نهادهام
از خون و باده هرچه مرا در گلو کنند
دانی چه نشاء در سر ما از خیال تست
در ساغر تو باده اگر زین کدو کنند
مشتاق را تلافی بیداد از بتان
این بسکه گاه گوشه چشمی باو کنند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
خون جای باده غنچه صفت در سبو کنند
بگذر ز کام دل که نماند درین چمن
گل اینقدر بشاخ که چینند و بو کنند
هرجائیست یار از آن رهروان عشق
گاهی بکعبه گاه به بتخانه رو کنند
این آرزوی دل همه از تست هرچه هست
غیر از تو عاشقان چه دگر آرزو کنند
گردن چو شیشه بر خط فرمان نهادهام
از خون و باده هرچه مرا در گلو کنند
دانی چه نشاء در سر ما از خیال تست
در ساغر تو باده اگر زین کدو کنند
مشتاق را تلافی بیداد از بتان
این بسکه گاه گوشه چشمی باو کنند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.