هوش مصنوعی:
این شعر از درد فراق و بیتوجهی معشوق سخن میگوید. شاعر از بیزبانی و بیاعتنایی یار شکایت دارد و از تنهایی و فراموش شدن توسط دیگران مینالد. او از غم هجران و ویرانی زندگی خود میگوید و آرزوی وصال را دارد، حتی اگر در گور باشد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و غمانگیز موجود در شعر برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۱۶۶
باز چه شد که با من او هیچ سخن نمیکند
ور گله ازو کنم گوش بمن نمیکند
رسم قدیم باشد این هرکه گرفت یار نو
یاد دگر ز صحبت یار کهن نمیکند
بیتو ز بس فتادهام از نظر جهانیان
آینهگر شوم کسی روی بمن نمیکند
کس نکند جز آشنا فهم زبان آشنا
از چه بمن نگاه او هیچ سخن نمیکند
در ره لشکر غمت کیستم آنکه خانهام
بسکه خراب شد در او جغد وطن نمیکند
زانچه ز محنت وطن میکشم آگه ار شود
مرغ اسیر در قفس یاد چمن نمیکند
مژده وصل او اگر در ته خاک بشنود
روز جزا کسی برون سر ز کفن نمیکند
ور گله ازو کنم گوش بمن نمیکند
رسم قدیم باشد این هرکه گرفت یار نو
یاد دگر ز صحبت یار کهن نمیکند
بیتو ز بس فتادهام از نظر جهانیان
آینهگر شوم کسی روی بمن نمیکند
کس نکند جز آشنا فهم زبان آشنا
از چه بمن نگاه او هیچ سخن نمیکند
در ره لشکر غمت کیستم آنکه خانهام
بسکه خراب شد در او جغد وطن نمیکند
زانچه ز محنت وطن میکشم آگه ار شود
مرغ اسیر در قفس یاد چمن نمیکند
مژده وصل او اگر در ته خاک بشنود
روز جزا کسی برون سر ز کفن نمیکند
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.