۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۷

گشت مرغی زخمی تیری دلم آمد بیاد
طایری غلطید در خون بسملم آمد بیاد

نوحه جغدی شنیدم دوش از ویرانه‌ای
ناله‌ام آمد بخاطر منزلم آمد بیاد

پرتوافکن شد ببزم تیره‌روزی مهوشی
محفل‌افروزی شمع محفلم آمد بیاد

بود در فانوس شمعی همدم پروانه‌ای
صحبت پنهان دلدار و دلم آمد بیاد

درگذر لیلی وشی دیدم سوار هودجی
آن بت محمل‌نشین و آن محملم آمد بیاد

قالب فرسوده‌ای را عشق شورانگیز کرد
بود آن شورش که در آب و گلم آمد بیاد

عاقبت مشتاق دیدم بر سر دل جان سپرد
عقده دشوار و کار مشکلم آمد بیاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.