۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۴

کی بود اینکه مدت فرقت یار بگذرد
صبح وصال دم زنداین شب تار بگذرد

موسم گل رسید و ما سر ز ملال زیر پر
آه اگر چنین بود حال و بهار بگذرد

شد دم مرگ و دردلم حسرت رویت آه اگر
بر سر من نیائی و کار ز کار بگذرد

رفتیم از کنار و شد وقت کز این دو چشم تر
دمبدمم دوجوی خون از دو کنار بگذرد

بلبل خسته را بگو باد خزان چو در رسد
عشوه گل بسر رود زحمت خار بگذرد

چون فن عشق کودگر یک فن و نگذرد اگر
عمر بکسب این هنر پس بچه کار بگذرد

حادثه زمانه را نیست تمیز نیک و بد
برق بلا بیک روش بر گل و خار بگذرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.