هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و فنا در راه معشوق الهی سخن می‌گوید. او از بی‌قراری و اشتیاق خود می‌گوید و بیان می‌کند که در دلش جز معشوق جایی ندارد. شاعر از فقر و گدایی در راه عشق صحبت می‌کند و این را بالاترین ثروت می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۷۵

در طلبت ساز و برک راه ندارد
هرکه بچشم و دل اشگ و آه ندارد

کیستم آن طالب فنا که چراغم
غم زدم سرد صبح‌گاه ندارد

خوش بسیه بختیم که روز و شب من
منت پرتو ز مهر و ماه ندارد

چون دهم اقلیم فقر را بدو عالم
ملک چنین هیچ پادشاه ندارد

شاد بجرم محبتم که ثوابی
روز جزا قدر این گناه ندارد

راز غمت شد ز خویش فاش وگرنه
در دل ما کس بجز تو راه ندارد

ره بکه آرنداز درت دل و جانم
غیر تو این پشت و آن پناه ندارد

دولت مشتاق بس گدائی این در
کوششی از بهر مال و جاه ندارد
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.