هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، درد هجران و عشق را توصیف می‌کند و بیان می‌دارد که در مسیر عشق، شادی‌های دنیوی معنایی ندارد. شاعر تأکید می‌کند که تنها در دیار عشق و در کنار معشوق می‌توان به آرامش رسید و بدون عشق، روز و شب یکسان است. همچنین، تسلیم و ادب در برابر معشوق را شرط رسیدن به مطلوب می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۷۸

زآن مبتلای هجرت عشرت طلب نباشد
کز پی شب غمت را روز طرب نباشد

سرگرم آتش عشق در هیچ شب نباشد
گو تا بروز چون شمع در تاب و تب نباشد

غیر از دیار عشق و جز کوی مهوشان نیست
جائی که روز نبود آنجا که شب نباشد

درد طلب گرش هست طالب رسد بمطلوب
گو در ره تو ما را پای طلب نباشد

نخلی که کام تلخی شیرین نگردد از وی
حاصل چه زین که بارش غیر از رطب نباشد

بزم رقیب روشن دور از تو تیره اینجاست
جائی که نور و ظلمت از روز شب نباشد

در کشور محبت عشرت مجو که آنجا
ساز و نشاط نبود برگ و طرب نباشد

افکن بدوست مشتاق کارت که غیرتسلیم
از بنده پیش مولا شرط ادب نباشد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.