هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که به موضوعات عشق، جدایی، مرگ، تقدیر و امید می‌پردازد. شاعر از درد هجران، سختی‌های عشق و ناامیدی‌های زندگی سخن می‌گوید، اما در عین حال به امید و تحول مثبت نیز اشاره دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین برخی از مضامین مانند مرگ و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۷۹

نیست وقتی که مرا جان بر جانان نشود
چون شود در بر جانان ز دل و جان نشود

نه بزرگیست بدولت که همه عالم را
آرد ار زیر نگین دیو سلیمان نشود

گفتیم مرگ بود چاره هجران ترسم
جان سختی دهم و مشکلم آسان نشود

نبودش تنگ دل عشق شکفتن ورنه
غنچه‌ای نیست درین باغ که خندان نشود

گفت کامت ندهم تا ندهی جان ترسم
آخر از شومی بخت این شود و آن نشود

نیستی آب حیاتست بگوئید که خصر
قطره زن در طلب چشمه حیوان نشود

به شدی کوش که بهتر شوی ارنه ستمست
قطره گوهر شود و گوهر غلطان نشود

خود بخود کفر محبت شود آخر ایمان
کافر عشق تو گیرم که مسلمان شود

بس چراغی زپی سوختن ما مشتاق
گو شب تیره پروانه چراغان نشود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.