هوش مصنوعی:
این شعر از درد هجران و عشق ناکام سخن میگوید. شاعر خود را به شمعی تشبیه میکند که در آتش عشق میسوزد و از فراق یار رنج میبرد. او از شبهای بیقراری، گریههای پرشور و امید و بیمِ وصل میگوید و آرزوی رهایی از این درد را دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و رنجهای روحی ناشی از فراق است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۰۳
از تف هجران او هرگز نیاسودم چو شمع
داشتم آتش بسر زین داغ تا بودم چو شمع
اینکه در امید و بیم از هجر و وصلش ماندهام
روشنست از خندههای گریهآلودم چو شمع
نبودم روز و شبی قسمت نشاط بزم وصل
شام اگر مقبول محفل صبح مردودم چو شمع
غیر ازین چیدم چه گل از آتش سودای عشق
کاخر از سر تا بپا زین داغ فرسودم چو شمع
کو اجل تا وارهم از آتش سودای عشق
تا بکی برخیزد از سر دمبدم دودم چو شمع
زنده نگذارد غمت چون بیشم از یکشب چه فرق
صرصر هجران کشد گر دیر گر زودم چو شمع
هر قدر مشتاق از تن در شب هجران یار
کاستم بر اشک و آه خویش افزودم چو شمع
داشتم آتش بسر زین داغ تا بودم چو شمع
اینکه در امید و بیم از هجر و وصلش ماندهام
روشنست از خندههای گریهآلودم چو شمع
نبودم روز و شبی قسمت نشاط بزم وصل
شام اگر مقبول محفل صبح مردودم چو شمع
غیر ازین چیدم چه گل از آتش سودای عشق
کاخر از سر تا بپا زین داغ فرسودم چو شمع
کو اجل تا وارهم از آتش سودای عشق
تا بکی برخیزد از سر دمبدم دودم چو شمع
زنده نگذارد غمت چون بیشم از یکشب چه فرق
صرصر هجران کشد گر دیر گر زودم چو شمع
هر قدر مشتاق از تن در شب هجران یار
کاستم بر اشک و آه خویش افزودم چو شمع
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.