هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد هجران و عشق ناکام سخن میگوید. او از صبر و شکیبایی در برابر جفاهای معشوق صحبت میکند و بیان میکند که با وجود رنج، او شادی را در فکر صرف معشوق می یابد. شاعر نیز به قلب ویران خود و بیهودگی تلاش برای بازسازی آن می اندیشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیدهای است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد هجران و جفای معشوق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۲۱۶
گرنه از وصل تو در هجر گهی یاد کنم
بچه تقریب دگر خاطر خود شاد کنم
کودک مکتب عشقم بجفا خوش دارم
هرگز اندیشه کی از سیلی استاد کنم
گر ز جور تو خموشم ز شکیبائی نیست
نیست آن قوتم از ضعف که فریاد کنم
من نه آنم که بود طالع وصل تو مرا
از نگاهی بخیالی دل خود شاد کنم
خود بدام افکنم از ذوق اسیری خود را
نیم آن صید که خون در دل صیاد کنم
از خرابی شده آن گنج نهان را مسکن
دل ویران شده را بهر چه آباد کنم
هیچ باک از ستم یار ندارم مشتاق
بلبلم کی ز گل اندیشه بیداد کنم
بچه تقریب دگر خاطر خود شاد کنم
کودک مکتب عشقم بجفا خوش دارم
هرگز اندیشه کی از سیلی استاد کنم
گر ز جور تو خموشم ز شکیبائی نیست
نیست آن قوتم از ضعف که فریاد کنم
من نه آنم که بود طالع وصل تو مرا
از نگاهی بخیالی دل خود شاد کنم
خود بدام افکنم از ذوق اسیری خود را
نیم آن صید که خون در دل صیاد کنم
از خرابی شده آن گنج نهان را مسکن
دل ویران شده را بهر چه آباد کنم
هیچ باک از ستم یار ندارم مشتاق
بلبلم کی ز گل اندیشه بیداد کنم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.