۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۴

دلم دارد هوای دام جان هم
که بر من باغ تنگ است آشیان هم

توام چون دوستی پروا ندارم
که گردد دشمن انجم آسمان هم

منال ایدل که در دل مهوشان را
ندارد ناله تأثیری فغان هم

بخونم آن شکارافکن کشیده است
که پیدا نیست تیر او کمان هم

مشو عاشق اگر خواهی دل و دین
که خواهد از کفت رفت این و آنهم

بکوی نیستی آسوده ز آنم
که پیدا نیست نام از من نشان هم

محبت آتشی بر کرده مشتاق
که دایم پیر ازو سوزد جوان هم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.