هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، آرزو می‌کند که با معشوق خود در باغ بخوابد و با شکفتن گل‌های سحرگاهی، او نیز شکفته شود. او از عمری که صرف پند و اندرز شده افسوس می‌خورد، اما احساس می‌کند که کسی به حرف‌هایش گوش نداده است. شاعر همچنین آرزو می‌کند که در راه معشوق قدم بگذارد و حتی گردی که از قدم‌های معشوق برخاسته باشد را سرمه چشم کند. او از این که معشوق با دیگران شاد است و او در غم و خون نشسته، شکایت دارد. در نهایت، شاعر آرزو می‌کند که معشوق پندهای او را بشنود و به آن‌ها عمل کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۳۳

خوش آنکه با تو یکشب در باغ خفته باشم
چون بشکفد سحر گل منهم شکفته باشم

عمرم به پند او شد صرف و نشد که یکره
از من شنیده باشد پندی که گفته باشم

خوش آنکه آیم از پی ز آن ره که رفته باشی
در دیده سرمه سازم گردی که رفته باشم

تو روز و شب بعشرت با غیر گو من زار
در خون نشسته باشم بر خاک خفته باشم

ای پند دوست نشنو خوش آنزمان که بینم
در گوش کرده باشی آن در که سفته باشم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.