۲۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۱

مرا حسن و عشقست زاری و لابه
خداوندگار و نبی و صحابه

کشد ماه در پرده سر گربرآرد
سر از پرده آن ماه زرین عصابه

تراود ز چاک دلم روز و شب خون
کجا اینقدر داده زخمی تلابه

تو و نغمه بلبل و طرف گلشن
من و ناله جغد و کنج خرابه

ز عشق تو دلها پر از خون شد آری
ز یک خم لبالب شود صد قرابه

ز من برده دل ماه مشکین کمندی
که هست اختر حسن اوذو ذبابه

دل از سینه گرمم آن تاب دارد
که ماهی ندارد ز تفتیده تابه

کشند از شراب غمت میکشانرا
ز می توبه باید ز مستی انابه

ز چاک دلم نقش مهرت نمایان
بود چون ز محراب مسجد کتابه

ز تو کام مشتاق خواهم از آن لب
اجب دعوتی یا ولی‌الاجابه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.