هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و دل‌بستگی سخن می‌گوید، با تصاویری مانند گل و بلبل، قامت سرو، و قمار عشق. شاعر از از دست دادن دین و دل در این راه می‌گوید و از ناپایداری دنیا و ناشناخته بودن گوهر وجودی انسان سخن می‌راند. در پایان، با اشاره به سرو و رایت افراخته، حس مشتاقی و افتادن بر خاک را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاری است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۲۸۰

ز آن رخ افروخته و آن قامت افراخته
در فغان گل همچو بلبل سرو همچون فاخته

در قمار عشقبازی دین و دل از من مجوی
داده‌ام سرمایه از کف چون حریف باخته

گشته پر از بوالهوس کویت خوشا وقتی که بود
این گلستان چون بهشت از خاروخس پرداخته

از خرد نبود زجور بخت سرکش ایمنی
زخم را آماده باید شد ز تیغ آخته

هم شود معشوق دل‌نشناس دلبر گر کسی
جوهری گردد ز هم سنگ و گهر نشناخته

با تو از یاد توام سوی منت گو کس میار
کارسازی نیست حاجت بهر کار ساخته

سرو من مشتاق افرازد اگر قامت بباغ
سرو را بر خاک افتد رایت افراخته
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.