۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۳

ز هرچه هست رخ ما از آن بگردانی
که از دو کون بر آن آستان بگردانی

مثال بلبل از آن شاخ گل که نتوانی
بشاخ دیگر از آن آشیان بگردانی

بهار آمد و دور نشاط ما ساقی
ز ساغریست که در گلستان بگردانی

نه رسم شاهسواران بود که چون بینی
فتاده بره از وی عنان بگردانی

بیک نگاه درین وادی ایصنم چه عجب
ز کعبه گر ره صد کاروان بگردانی

مکن جفا که نداری تو سنگدل دستی
که تیره آه من از آسمان بگردانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.