هوش مصنوعی:
متن بالا به شرح نامهای از معاویه به بزرگان یثرب میپردازد که در آن از آنان میخواهد با یزید بیعت کنند. در این نامه به چهار تن از بزرگان اشاره شده است و تهدید شده که اگر کسی از این چهار نفر از فرمانپذیری سر باز زند، سرش از تن جدا خواهد شد. مروان نامه را میخواند و از مرگ معاویه خبر میدهد. سپس ولید، والی جدید، پیکی به نزد این چهار نفر میفرستد تا پیام را به آنان برساند. آن سه تن در نزدیکی قبر رسول خدا نشسته بودند و پس از دریافت پیام، تصمیم میگیرند به نزد والی بروند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین سیاسی و تاریخی پیچیده است و شامل تهدید و خشونت میشود که برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است مناسب نباشد. همچنین، درک کامل متن نیاز به آشنایی با زمینههای تاریخی و مذهبی دارد.
بخش ۱۴ - رسیدن نامه ی یزید به ولید
درآن بد نوشته که ای نامدار
ستان از بزرگان یثرب دیار
به شاهی زنو بیعت از بهر من
چنان چون سزد ویژه از چار تن
چه فرزند بوبکر و پور عمر
چه عبدالله آن کو زبیرش پدر
دگر پور دخت رسول خدای
که بابش بود شاه خیبر گشای
نشد هرکه زین چار فرمانپذیر
به خنجر سرش را زتن بازگیر
چو آنگونه منشور والی بخواند
سرانگشت حیرت به دندان رساند
به بر خواند مروان و با چشم تر
زمرگ معاویه دادش خبر
که تا آن زمان والی نو ولید
به فرمان فرمانده ی خود یزید
همی داشت این راز را در نهفت
زمرگ معاویه باکس نگفت
سپس رایزن گشت درکار خویش
وز آنچ آمدش از شه شام پیش
بدو گفت مروان که ای هوشمند
درین نامه هرچ آمدت کار بند
ولید این سخن چون زمروان شنود
فرستاد پیکی به هر چار زود
شبانگه فرستاده شد در حرم
بدید آن سه وپادشاه امم
که بنشسته با هم سرایند راز
به نزدیک قبر رسول حجاز
به ایشان رسانید بعد از اسلام
ز فرمانگذار مدینه پیام
بدان پیک فرمود فرخنده شاه
توزی خواجه ی خود بپیمای راه
که ما نیز بدرود تربت کنیم
قدم سوی بنگاه والی زنیم
چو شد رهسپر پیک با آن سه تن
شهنشاه دین گشت گرم سخن
ستان از بزرگان یثرب دیار
به شاهی زنو بیعت از بهر من
چنان چون سزد ویژه از چار تن
چه فرزند بوبکر و پور عمر
چه عبدالله آن کو زبیرش پدر
دگر پور دخت رسول خدای
که بابش بود شاه خیبر گشای
نشد هرکه زین چار فرمانپذیر
به خنجر سرش را زتن بازگیر
چو آنگونه منشور والی بخواند
سرانگشت حیرت به دندان رساند
به بر خواند مروان و با چشم تر
زمرگ معاویه دادش خبر
که تا آن زمان والی نو ولید
به فرمان فرمانده ی خود یزید
همی داشت این راز را در نهفت
زمرگ معاویه باکس نگفت
سپس رایزن گشت درکار خویش
وز آنچ آمدش از شه شام پیش
بدو گفت مروان که ای هوشمند
درین نامه هرچ آمدت کار بند
ولید این سخن چون زمروان شنود
فرستاد پیکی به هر چار زود
شبانگه فرستاده شد در حرم
بدید آن سه وپادشاه امم
که بنشسته با هم سرایند راز
به نزدیک قبر رسول حجاز
به ایشان رسانید بعد از اسلام
ز فرمانگذار مدینه پیام
بدان پیک فرمود فرخنده شاه
توزی خواجه ی خود بپیمای راه
که ما نیز بدرود تربت کنیم
قدم سوی بنگاه والی زنیم
چو شد رهسپر پیک با آن سه تن
شهنشاه دین گشت گرم سخن
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۳ - خبردار شدن یزید از مرگ معاویه وآمدنش به شام و به تخت نشستن آن ملعون ابتر بعد از پدر
گوهر بعدی:بخش ۱۵ - گفتگوی امام علیه السلام با آن سه تن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.