۲۲۰ بار خوانده شده

بخش ۵۳ - مدد فرستادن ابن زیاد بد بنیاد بار دیگر برای محمد ابن اشعث کندی

چو آمد به بدخواه این آگهی
چنان شد کش آید تن از جان تهی

سپاهی فرستاد بیش از نخست
مگر کار بشکسته گردد درست

زهر سو رسید آن سپه خیل خیل
چنان کز بر کوه سر تند سیل

چو اندر رسیدند تیغ آختند
به سوی سپهدار دین تاختند

بدیشان یکی نعره زد نامدار
چو غرنده رعد ازبر کوهسار

بیفراشت با تیغ دست یلی
ازو شد عیان دست و تیغ علی

ز شمشیر آن شهسوار گوان
زهر سوی جویی زخون شد روان

به تیغ سرانداز و زخم درشت
از آن لشگرگشن یک نیمه کشت

هزیمت گرفتند ازو کوفیان
چنو روبهان از هژبر ژیان

چو پور زیاد آگه ازکار شد
دلش پر زاندوه تیمار شد

پی یاری پور اشعث دمان
سپاهی نو آراست آن بد گمان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۲ - تنگ شدن کار بر محمد بن اشعث و کمک خواستنش از ابن زیاد
گوهر بعدی:بخش ۵۴ - فرستادن ابی زیاد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.