۲۱۶ بار خوانده شده

بخش ۵۷ - امان دادن محمد بن اشعث جناب مسلم را و نپذیرفتن آن حضرت

به مسلم خروشید کای نامدار
تو را داد سالار ما زینهار

بس است اینهمه جنگ و خون ریختن
به همکیش خویش اندر آویختن

یکی از درمهربانی در آی
وزیدر به کاخ عبیدالله آی

چو بیند رخت آورد برتو مهر
نماید همی شرمگین ازتو چهر

بدو گفت سالار نام آورا
شود راستی ازتو کی باورا؟

تو می خواهی ای حیله ساز شریر
به دستان و بندم کند دستگیر

مراتا سرآید به مردی زمان
نشاید زنامرد جستن امان

بگفت این و رزمی زنو کرد ساز
که شد شیر گردون از آن زهر ه باز

ازو پور اشعث چو دید این نبرد
شگفتی یکی حیله آغاز کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۶ - ذکر آب خواستن جناب مسلم و آب آوردن طوعه و ریختن دندانهای آن حضرت درجام آب
گوهر بعدی:بخش ۵۸ - چاه کندن دشمنان در راه جناب مسلم و دستگیر شدن آن بزرگوار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.