هوش مصنوعی:
در این متن، محمد با نگرانی و اضطراب به سوی برادرش (شاه) میشتابد و از او میخواهد که از سفر خطرناکی که در پیش دارد منصرف شود یا اجازه دهد تا همراه او برود. شاه در پاسخ، رویایی را تعریف میکند که در آن پیامبر به او فرمان دادهاست تا به سفر برود، چرا که زمان رحیل او فرا رسیدهاست. محمد با اندوه و اشک از درگاه شاه خارج میشود.
رده سنی:
14+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و مذهبی است و درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و شناخت ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از واژگان و عبارات ممکن است برای کودکان پیچیده باشد.
بخش ۸۱ - عزم رحیل فرمودن امام علیه السلام ازمکه ی معظمه
سحر چون بدین بختی گرم ساز
درخشنده خورشد عماری طراز
به فرمان شاهنشه رهنمون
نهادند هودج به پشت هیون
چو از ساربانان حدی گشت راست
محمد سراسیمه ازجای خاست
بزد دست و جامه به تن بر درید
خروشان به نزد برادر دوید
به رخ بر – ز جزع تر انگیخت در
نگه داشت بر کف مهار شتر
به شه گفت کای زنده جانم ز تو
سرور و شکیب و توانم زتو
به درگاهت از ناقه بانگ درای
شنیدم مرا دل برآمد ز جای
پریشان دل و مویه ساز آمدم
به سوی تو با صد نیاز آمدم
مگر زین سفر باز دارم تو را
ویا درقدم جان سپارم تو را
مکن دستم ازدامن خویش دور
مبر از تنم جان و ازدیده نور
بدو شاه گفتا: که ای نامور
مرا یادگار از گرامی پدر
چو رفتی بدیدم به خواب اندرا
شبانگاه دیدار پیغمبرا
مرا گفت: بشتاب وایدر بپای
به آنجا که فرمودت ایزد گرای
زمان رحیلت فراز آمده است
به روی تو ما را نیاز آمده است
من اینک به امر وی از این دیار
روانم تو بر جا بمان بردبار
محمد به ایوان ز درگاه شاه
خرامید ناچار با اشک و آه
درخشنده خورشد عماری طراز
به فرمان شاهنشه رهنمون
نهادند هودج به پشت هیون
چو از ساربانان حدی گشت راست
محمد سراسیمه ازجای خاست
بزد دست و جامه به تن بر درید
خروشان به نزد برادر دوید
به رخ بر – ز جزع تر انگیخت در
نگه داشت بر کف مهار شتر
به شه گفت کای زنده جانم ز تو
سرور و شکیب و توانم زتو
به درگاهت از ناقه بانگ درای
شنیدم مرا دل برآمد ز جای
پریشان دل و مویه ساز آمدم
به سوی تو با صد نیاز آمدم
مگر زین سفر باز دارم تو را
ویا درقدم جان سپارم تو را
مکن دستم ازدامن خویش دور
مبر از تنم جان و ازدیده نور
بدو شاه گفتا: که ای نامور
مرا یادگار از گرامی پدر
چو رفتی بدیدم به خواب اندرا
شبانگاه دیدار پیغمبرا
مرا گفت: بشتاب وایدر بپای
به آنجا که فرمودت ایزد گرای
زمان رحیلت فراز آمده است
به روی تو ما را نیاز آمده است
من اینک به امر وی از این دیار
روانم تو بر جا بمان بردبار
محمد به ایوان ز درگاه شاه
خرامید ناچار با اشک و آه
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۸۰ - آمدن جناب محمد بن حنیفه به خدمت امام(ع)و منع کردنش ازسفر عراق
گوهر بعدی:بخش ۸۲ - ذکر آمدن عبدا لله (ابن) عباس و عبدالله (ابن) زبیر و عبدالله (ابن) عمر به خدمت امام(ع)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.