هوش مصنوعی:
این متن عرفانی و عاشقانه، توصیفی از دیدار عاشقان با معشوق در بهشت است. در این دیدار، حوریان بهشت با جامهای نور به استقبال میآیند و عاشقان از فراق شکوه میکنند و التماس دیدار دارند. در نهایت، عاشقان جان خود را در راه عشق میبازند و وفاداری خود را به معشوق نشان میدهند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری در عشق و توصیفات نمادین ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
بخش ۱۲۱ - نمودن امام اصحاب گرام مقامات و درجات هر یک را دربهشت
نه درسر- به جز شور دلدارشان
نه در دل به جز خواهش یارشان
به خود جمله را یار و دمساز دید
به سر نهان محرم راز دید
حجاب ازسر چشمشان باز کرد
هویدا به ایشان همه راز کرد
دو انگشت از یکدگر برگشود
به ایشان نمود آنچه باید نمود
به آن نامداران با فرهی
از آن سوی پرده بداد آگهی
بدانجا که شاید چو لختی نگاه
نمودند یاران فرخنده شاه
بدیدند بی پرده روی نگار
همان دل فریبنده ی جانشکار
زهر چیز خود چون که رخ تافتند
ز هرچ آن بباید خبر یافتند
به جایی که عقل اندر آن پا به گل
رسیدند و دیدند با کام دل
رده در رده حور مینو سرشت
ستاده به گلزار خرم بهشت
گرفته به کف هر یکی جام نور
پر از باده ی جانفزای طهور
همه قد چو طوبی بیاراسته
به خود غنج و زیور بپیراسته
بدان تشنه کامان جام بلا
به ایما بدادند بر خود صلا
که ماییم مشتاق روی شما
گرفتار و پابند موی شما
یکی رحمت آرید بر حالمان
برآرید از مهر، آمالمان
سوی ما زدنیا سپارید گام
ز دیدار ما را برآرید کام
اگر چند فردوس ماوای ما است
ولی چون جحیم از فراق شما است
بدین چهر و بالای ما بنگرید
سوی باغ جنت یکی بگذرید
بر ما که از آب صافی ترست
شما را همه بالش و بسترست
زسرچشمه ی نور و غلمان و حور
خدا را چه دیدید یاران قصور؟
که دل برگرفتید ازمهرشان
نکردید شاداب از چهرشان
نمانید ما را دراین اشتیاق
که دیگر نداریم تاب فراق
چو دیدند یاران فرخ سرشت
سمن صورتان ریاض بهشت
دل از غیر دلدار پرداختند
سر و جان و هوش و خرد باختند
همین بد که درعشق دادند جان
به دل می خریدند تیغ و سنان
الا تا نگویی که یاران شاه
همان با وفا جان نثاران شاه
بدادند سر بهر حور و قصور
ویا بهر تسنیم و آب طهور
نه در دل به جز خواهش یارشان
به خود جمله را یار و دمساز دید
به سر نهان محرم راز دید
حجاب ازسر چشمشان باز کرد
هویدا به ایشان همه راز کرد
دو انگشت از یکدگر برگشود
به ایشان نمود آنچه باید نمود
به آن نامداران با فرهی
از آن سوی پرده بداد آگهی
بدانجا که شاید چو لختی نگاه
نمودند یاران فرخنده شاه
بدیدند بی پرده روی نگار
همان دل فریبنده ی جانشکار
زهر چیز خود چون که رخ تافتند
ز هرچ آن بباید خبر یافتند
به جایی که عقل اندر آن پا به گل
رسیدند و دیدند با کام دل
رده در رده حور مینو سرشت
ستاده به گلزار خرم بهشت
گرفته به کف هر یکی جام نور
پر از باده ی جانفزای طهور
همه قد چو طوبی بیاراسته
به خود غنج و زیور بپیراسته
بدان تشنه کامان جام بلا
به ایما بدادند بر خود صلا
که ماییم مشتاق روی شما
گرفتار و پابند موی شما
یکی رحمت آرید بر حالمان
برآرید از مهر، آمالمان
سوی ما زدنیا سپارید گام
ز دیدار ما را برآرید کام
اگر چند فردوس ماوای ما است
ولی چون جحیم از فراق شما است
بدین چهر و بالای ما بنگرید
سوی باغ جنت یکی بگذرید
بر ما که از آب صافی ترست
شما را همه بالش و بسترست
زسرچشمه ی نور و غلمان و حور
خدا را چه دیدید یاران قصور؟
که دل برگرفتید ازمهرشان
نکردید شاداب از چهرشان
نمانید ما را دراین اشتیاق
که دیگر نداریم تاب فراق
چو دیدند یاران فرخ سرشت
سمن صورتان ریاض بهشت
دل از غیر دلدار پرداختند
سر و جان و هوش و خرد باختند
همین بد که درعشق دادند جان
به دل می خریدند تیغ و سنان
الا تا نگویی که یاران شاه
همان با وفا جان نثاران شاه
بدادند سر بهر حور و قصور
ویا بهر تسنیم و آب طهور
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۲۰ - بار دیگر برداشتن امام بیعت از انصار
گوهر بعدی:بخش ۱۲۲ - فرستادن امام(ع)درشب عاشورا شاهزاده علی اکبر را با جمعی دیگر به آوردن آب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.