۲۰۵ بار خوانده شده

بخش ۲۸ - به میدان رفتن جناب زهیر ابن قین ونبرد آزمودن و مراجعت به خدمت امام(ع)

زهیرابن قین آن سوار نبرد
بیامد برشاه رخ پر زگرد

رکاب سمندش ببوسید و گفت
که ای آشکارا بتو هر نهفت

چه باشیم و چندان درنگ آوریم
همان به که کوشیم و جنگ آوریم

دمی با سپه ترکتازی کنیم
سپس جاودان سرفرازی کنیم

بده رخصتم تا دراین دشت جنگ
کنم چهر ه از خون خود لاله رنگ

شهنشاه پوزش ازآن مرد راد
پذیرفت و دستوری جنگ داد

به میدان درآمد زهیر دلیر
خروشید برآن سپه همچو شیر

که ای قوم آهن دل نابکار
به کین با خدا و خداوندگار

منم چاکری زآستان حسین (ع)
مرانام فرخ – زهیر ابن قین

مرا گر بر آیم به یکران عزم
چو ایوان بزم است میدان رزم

خوش آندم که در پهنه ی کارزار
کنم جان نثار ره شهریار

ایا نابکاران دور از حیا
حسین(ع) است سبط شه انبیا(ص)

شما از چه رو آب شیرین گوار
ببستید بر روی آن شهریار

بگفت این و مانند شیر ژیان
برآهیخت شمشیر گیتی ستان

تو گفتی که شمشیر او اژدهاست
دمش همچو بارنده ابر بلاست

به یکدم صد و بیست مرد وسوار
بیافکند ز آن لشکر نابکار

پس از زرمگه شد وبه نزدیک شاه
بدوآفرین خواند گیتی پناه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۷ - در بیان مغلوبه کردن شمر شریر جنگ را
گوهر بعدی:بخش ۲۹ - خواندن امام با اصحاب نماز ظهر را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.