هوش مصنوعی:
این متن حماسی به توصیف نبردهای گروهی از جنگجویان میپردازد که تحت فرماندهی شاه به میدان جنگ میروند. ابوبکر نخستین کسی است که وارد میدان میشود و با رجزخوانی و شجاعت، دشمنان را به وحشت میاندازد و چندین نفر را میکشد. سپس دو تن از دشمنان به او حمله کرده و او را به شهادت میرسانند. پس از او، عمر و محمد جوان وارد میدان شده و به نبرد میپردازند. محمد نیز با شجاعت فراوان، تعداد زیادی از دشمنان را از پای درمیآورد و سرانجام به دیدار پدرش میرسد. در پایان، عون برادرش به دستور شاه وارد جنگ میشود.
رده سنی:
15+
این متن دارای مضامین حماسی و نبردهای خشونتآمیز است که ممکن است برای کودکان مناسب نباشد. همچنین، استفاده از واژگان پیچیده و مفاهیم مذهبی و تاریخی، درک آن را برای سنین پایین دشوار میسازد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر میتوانند این مفاهیم را درک کرده و از آن لذت ببرند.
بخش ۶۴ - مبارزت ابوبکر و عمرو و محمد فرزندان امیر المومنین علیه السلام
به چرخ ولایت همه ماه نو
روانشان به مهر حسینی گرو
به مردی همه نامور چون پدر
بلی آید از شیر نر شیر نر
نخستین ابوبکر ناورد خواه
روان شد به میدان به فرمان شاه
رجز خواند و زد خویش را برسپاه
هیاهو در افکند در رزمگاه
بلرزید از هیبتش دشت کین
پر ازگرد شد چشم چرخ برین
درآن گیر و دار آن سوار نبرد
بکشت از سپه پنجه و پنج مرد
به ناگه دوتن سوی او تاختند
به شمشیر کین کار او ساختند
یکی زان دو را زجر بن بدر نام
که بد گوهرش از نژاد حرام
دگر بود عبداللهش نام زشت
که بادش عذاب خدا سرنوشت
چو بوبکر شد زین سپنجی سرای
عمر شد در آن پهنه رزم آزمای
دو تن مرد پر حیلت و مکر را
که خود کشته بودند بوبکر را
بکشت و گروهی دگر بی شمار
بیفکند در پهنه ی کارزار
به انجام، زی دار باقی شتافت
ز دیدار فرخ پدر کام یافت
پس از وی جوانی محمد به نام
که بودیش دیدار ماه تمام
به بالا چو آزاد سروی نهان
ازو شادمان مرتضی را روان
بجست اذن از شاه و شدسوی جنگ
زمین را به بدخواه دین کردتنگ
یکی رزم مردانه ی هولناک
پدید آمد ازوی در آن گرم خاک
که چشم فلک اندر آن خیره گشت
پر از کشته شد سربسر روی دشت
بیافکند زان گمرهان پنج صد
که بودند هر به نیروی دد
پس آنهم به گلزار مینو چمید
برباب خود مرتضی آرمید
از آن پس به امر شه هر دوکون
به جنگ اندر آمد برادرش عون
روانشان به مهر حسینی گرو
به مردی همه نامور چون پدر
بلی آید از شیر نر شیر نر
نخستین ابوبکر ناورد خواه
روان شد به میدان به فرمان شاه
رجز خواند و زد خویش را برسپاه
هیاهو در افکند در رزمگاه
بلرزید از هیبتش دشت کین
پر ازگرد شد چشم چرخ برین
درآن گیر و دار آن سوار نبرد
بکشت از سپه پنجه و پنج مرد
به ناگه دوتن سوی او تاختند
به شمشیر کین کار او ساختند
یکی زان دو را زجر بن بدر نام
که بد گوهرش از نژاد حرام
دگر بود عبداللهش نام زشت
که بادش عذاب خدا سرنوشت
چو بوبکر شد زین سپنجی سرای
عمر شد در آن پهنه رزم آزمای
دو تن مرد پر حیلت و مکر را
که خود کشته بودند بوبکر را
بکشت و گروهی دگر بی شمار
بیفکند در پهنه ی کارزار
به انجام، زی دار باقی شتافت
ز دیدار فرخ پدر کام یافت
پس از وی جوانی محمد به نام
که بودیش دیدار ماه تمام
به بالا چو آزاد سروی نهان
ازو شادمان مرتضی را روان
بجست اذن از شاه و شدسوی جنگ
زمین را به بدخواه دین کردتنگ
یکی رزم مردانه ی هولناک
پدید آمد ازوی در آن گرم خاک
که چشم فلک اندر آن خیره گشت
پر از کشته شد سربسر روی دشت
بیافکند زان گمرهان پنج صد
که بودند هر به نیروی دد
پس آنهم به گلزار مینو چمید
برباب خود مرتضی آرمید
از آن پس به امر شه هر دوکون
به جنگ اندر آمد برادرش عون
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۶۳ - مبارزت حسن و زید عمرو – پسران ح امام حسن
گوهر بعدی:بخش ۶۵ - مبارزت و شهادت عون ابن علی علیه السلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.