۱۹۶ بار خوانده شده

بخش ۸۴ - پیاده ماندن مارد وسرزنش شمر

چو شمرش پیاده به هامون بدید
بشد شاد و ازدل خروشی کشید

برآورد او از گواژه زنان
به مارد چنین گفت ای پهلوان

چه آمد ترا دار و بردت چشد
همان اسب هامون نوردت چه شد

تو آنی که گفتی سرصد سپاه
به زیر آورم چون شوم رزمخواه

کنون از چه از نیزه ی یک سوار
جدا ماندی از اسب آسیمه سار

پیاده چه جویی دگرکارزار
چه کردی درآندم که بودی سوار

اگر می توانی بدین سوی پوی
برآن رهنوردت زمانی بموی

که ایدون از آن نیزه ی شصت بند
بخوابد تنت درکنار سمند

زبیغاره ی شمر شد پر ز شرم
چکید از رخانش همی آب گرم

به لشگر درش بود یک مادیان
سبک پوتر از باره ی آسمان

مرآن بادپا طاویه داشت نام
بد از مجتبی (ع) سبط خیرالانام

که او را از آن شه زروی نفاق
به غارت ببردند اهل عراق

خروشیدمارد سری پر زکین
سوی بنده ی خویش وگفت این چنین

که نسپرده ام تا ره هاویه
بیاور به نزدیک من طاویه

پرستنده آمد چو باد دمان
بیاورد زی پهنه ی آن زمان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸۳ - مبارزت حضرت عباس با ماردبن صدیف تغلبی به روایت بعضی از علما
گوهر بعدی:بخش ۸۵ - گرفتن حضرت عباس طاویه مادیان امام حسن (ع) را از غلام مادر و کشتن او
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.