هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و هجران سخن می‌گوید. شاعر از جدایی و دوری از معشوق و سپس بازگشت به وصال او می‌سراید. او از تغییرات درونی و بیرونی خود، از جمله از دست دادن خیالات و رسیدن به کمال جدید، سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر به آرامش و انصاف می‌رسد و از دلالی دولت و صفا یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۲

ما را ز مه عشق تو سالی دگر آمد
دور از ره هجر تو وصالی دگر آمد

در دیده خیالی که مرا بد ز رخ تو
یکباره همه رفت و خیالی دگر آمد

بر مرکب شایسته شهنشاه شکوهت
بر تخت دل من به جمالی دگر آمد

شد نقص کمالی که مرا بود به صورت
در عالم تحقیق کمالی دگر آمد

بر طبل طلب می‌زدم از حرص دوالی
ناگاه بر آن طبل دوالی دگر آمد

از سینه نهال امل از بیم بکندم
با میوهٔ انصاف نهالی دگر آمد

بر عشوه ز من رفت به تعریض نکالات
آسوده به تصریح نکالی دگر آمد

در وصف صفا حیدر اقبال به چشمم
بر دلدل دولت به دلالی دگر آمد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.