۲۰۹ بار خوانده شده

بخش ۲۷ - بی تابی شهربانو در خدمت امام و تسلی دادن حضرت او را

بیامد در آن لحظه با اشک وآه
نوان شهربانو به نزدیک شاه

بیازید بر دامن شاه چنگ
ز خون مژه خاک را کرده رنگ

همی گفت زار ای پناه زمن
مه چرخ دین پادشاه زمن

پس از تو مرا کیست فریاد رس؟
عزیزت ندارد در این دشت کس

ندارم دگر با اسیری شکیب
کزین پیش دیدستم از وی نهیب

به جان علی پور بیمار من
ببخشای بر حالت زار من

ببر زین دیارم به جای دگر
به اعجاز ای شاه پیروزگر

بدو گفت شاهنشه ای جفت پاک
مدار از اسیری به دل هیچ باک

نباشد کسی را به تو دسترس
تو را یار پروردگار است و بس

چو من کشته گشتم به تیغ سپاه
بیاید سمندم سوی خیمه گاه

ستامش زخونم شده لعل رنگ
نگون از برش زین بگسسته تنگ

تو کن استوار آن نگونسار زین
بکش تنگ و برکوهه ی او نشین

عنان را بدان باد پیما گذار
به جایی که خواهی شود رهسپار

به همراه تو من عنان در عنان
به تن گر نیایم بیایم به جان

بود یاور و یار تو کردگار
برو زی سرا پرده و غم مدار

چو از کار بدرود اهل حرم
بپرداخت آن پادشاه امم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۶ - تشریف فرمایی امام به خیمه ی فرزند
گوهر بعدی:بخش ۲۸ - حمله ی پنجم خسرو بی سپاه برآن مردم روسیاه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.