هوش مصنوعی:
متن بالا یک شعر غمگین و عاطفی است که مرثیهای برای یک جوان شهید را روایت میکند. در این شعر، راوی با اندوه فراوان به بالین جوان شهید میآید و با او سخن میگوید، از درد فراق مینالد و از زیباییها و فضایل او یاد میکند. صحنههای عاطفی مانند بوسیدن دست و پای شهید، توصیف گلهای آغشته به خون و گریه بر سرنوشت جوان، از عناصر اصلی این شعر هستند. در پایان، مادر و عروس شهید نیز در کنار او حاضر میشوند و با حسرت و اندوه به او مینگرند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین غمگین و توصیفهای عاطفی شدید از مرگ و اندوه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال سنگین باشد. همچنین، برخی تصاویر مانند صحنههای خون و زخم ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.
بخش ۶۶ - زاری کردن مادر غمدیده علی اکبر(ع)برروی نعش پسر جوان گوید
بیامد به بالین پور جوان
بیفتاد بر خاک زار و نوان
هم آغوش شد سرو آزاد را
به زاری برافراخت فریاد را
بزد بوسه بر پا و دست و سرش
بدان هر دو گلبرگ از خون ترش
ببوسید لعل شکر پاسخش
ببویید آن سنبل فرخش
بمالید چون غاره خونش به روی
سپس روی بنهاده بر روی اوی
بگفتا: جوانا، سرا، سرورا
به دیدار و گفتار پیغمبرا
ز رویم چرا دیده بر بسته ای
همانا ز بس تاختن خسته ای
تن افکار گردیدی از ترکتاز
که اینگونه بر خوابت آمد نیاز
یکی سر بر آر گزین رود من
از این خواب خوش، بهر بدرود من
چه سان می سپارم من این راه چون؟
دلم پیش تو، تن به پشت هیون
خدا راجوان رحمی آخر به پیر
دراین روز تنگم تو شو دستگیر
الا ای بهار خزان دیده ام
شکیب دلم، بینش دیده ام
مرا کاش می گشت بیننده، کور
و یا خوابگاهم شدی خاک گور
نمی دیدمت خفته در خون و خاک
سرت برنی و پیکرت چاک چاک
که افکندت از اسب ای شهسوار
که مادر زمرگش شود سوگوار
که طاووس باغ مرا پر شکست؟
که بر من در شادکامی ببست
گل فاطمه را که پژمرده کرد؟
نبی را ز داغش که افسرده کرد؟
ایا یوسف من تو را گاه سور
به کابین در آمد زلیخای گور
تو را رخت دامادی آمد کفن
دریغا که آن هم نداری به تن
من از خاک خوشنودم ای کامیاب
که پوشیده دارد تنت ز آفتاب
نهاده زمین مادرانه سرت
به سینه که بر سر نبد مادرت
ز سویی نشستند با صد فسوس
به بالین داماد، مام و عروس
بیفتاد بر خاک زار و نوان
هم آغوش شد سرو آزاد را
به زاری برافراخت فریاد را
بزد بوسه بر پا و دست و سرش
بدان هر دو گلبرگ از خون ترش
ببوسید لعل شکر پاسخش
ببویید آن سنبل فرخش
بمالید چون غاره خونش به روی
سپس روی بنهاده بر روی اوی
بگفتا: جوانا، سرا، سرورا
به دیدار و گفتار پیغمبرا
ز رویم چرا دیده بر بسته ای
همانا ز بس تاختن خسته ای
تن افکار گردیدی از ترکتاز
که اینگونه بر خوابت آمد نیاز
یکی سر بر آر گزین رود من
از این خواب خوش، بهر بدرود من
چه سان می سپارم من این راه چون؟
دلم پیش تو، تن به پشت هیون
خدا راجوان رحمی آخر به پیر
دراین روز تنگم تو شو دستگیر
الا ای بهار خزان دیده ام
شکیب دلم، بینش دیده ام
مرا کاش می گشت بیننده، کور
و یا خوابگاهم شدی خاک گور
نمی دیدمت خفته در خون و خاک
سرت برنی و پیکرت چاک چاک
که افکندت از اسب ای شهسوار
که مادر زمرگش شود سوگوار
که طاووس باغ مرا پر شکست؟
که بر من در شادکامی ببست
گل فاطمه را که پژمرده کرد؟
نبی را ز داغش که افسرده کرد؟
ایا یوسف من تو را گاه سور
به کابین در آمد زلیخای گور
تو را رخت دامادی آمد کفن
دریغا که آن هم نداری به تن
من از خاک خوشنودم ای کامیاب
که پوشیده دارد تنت ز آفتاب
نهاده زمین مادرانه سرت
به سینه که بر سر نبد مادرت
ز سویی نشستند با صد فسوس
به بالین داماد، مام و عروس
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۶۵ - زبان حال علیا مکرمه جناب سکینه خاتون(س)بر روی نعش پدر بزرگوارش
گوهر بعدی:بخش ۶۷ - مویه گری مادرقاسم و عروسش در بالین آن شهید مظلوم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.