هوش مصنوعی: این متن یک شعر حماسی و مذهبی است که به واقعه کربلا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش اشاره دارد. شاعر از زبان امام حسین (ع) خطاب به ستمگران سخن می‌گوید و به ظلم‌هایی که بر اهل بیت پیامبر (ص) رفته است، اشاره می‌کند. همچنین، به پیمان‌شکنی‌ها و کینه‌توزی‌های دشمنان اشاره شده و در پایان، یکی از پیروان آل خیرالانام (خاندان پیامبر) به نام مسلم گچکار، خود را معرفی می‌کند.
رده سنی: 12+ متن دارای مضامین عمیق مذهبی و تاریخی است که ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به صحنه‌های خشونت‌آمیز مانند شهادت امام حسین (ع) و یارانش، مناسب‌تر است برای نوجوانان و بزرگسالانی که توانایی تحلیل و درک این وقایع را دارند.

بخش ۷۸ - خطبه ی حضرت سیدالساجدین دربیرون شهر کوفه

که هان ای گروه ستمگر خموش
یکی سوی من باز دارید گوش

بشد بسته دم ها ز فرمان اوی
فتادند یکسر از آن های و هوی

شهنشاه دین خطبه ای خواند نغز
ز توحید یزدان سخن راند نغز

به پیغمبر پاک گفتا درود
بدانسان که از وی سزاوار بود

سپس گفت هر کس شناسد مرا
شناسد که هست از که ام گوهرا

هر آنکس که نشناسدم، گو شناس
منم پور آن پیشوایان ناس

خداوند دین را منم نور عین
منم پور سبط پیمبر، حسین (ع)

منم پور آن شه که نزد فرات
لب تشنه از اسب افتاد مات

همان شه که اموال او را به باد
بدادند و از حق نکردند یاد

منم پور آنکس که دشوار و سخت
بشد کشته زادش ببردند و رخت

همان شه که آن کشته گشتن براو
بیفزود بر عزت و آبرو

شمایش بدین سوی با صد نیاز
بخواندید در نامه های دراز

چو آمد شکستید پیمان خویش
گذشتید از رسم و ایمان و کیش

ندانم چه سان بررخ مصطفی (ص)
ببینید ای مردم بی حیا

در آن دم که درخون اولاد خویش
شما را به خواری براند ز پیش

نباشد شگفت ار بکشتید زار
حسین (ع) را، کزو حیدر نامدار

فزون بود در رتبه و ز تیغ کین
بکشتید او را در این سرزمین

ز گفتار آن خسرو ناتوان
به زاری گرستند پیر و جوان

بگفتند: کای شهریار زمن
بفرما که سازیم ما انجمن

برآریم شمشیرها از نیام
کشیم از بد اندیش تو انتقام

ز روی تو ای شاه شرمنده ایم
از این پس به فرمان تو بنده ایم

شه ناتوان همچو ابر بهار
ز گفتار ایشان بگریید زار

بفرمود: ای مردم کینه ور
که برفتنه دارید بسته کمر

شما با علی (ع)، شیر جان آفرین
ببستید پیمان و آنگه زکین

سرش را به شمشیر زهر آبدار
بریدید تشنه بر رود بار

پس آنگاه پورش حسن (ع) رابه ران
زدید از ره کینه زخمی گران

به یغما ببردید اموال او
بگفتید پس ناسزا روبرو

پس ازوی در حیله کردید باز
نمودید با باب من،کینه، ساز

بدین سو به مهمانی اش خواندید
چو آمد، بدوتیغ کین را ندید

بکشتید فرزند و لشگرش را
به نیزه نمودید پس سرش را

کنون گاه من گوییا شد فراز
که نیرنگ با من نمایید ساز

تفو برشما باد و پیمانتان
درآتش بسوزد تن و جانتان

چو این گفته شد با دلی پر زخون
ببردند شه را به شهر اندرون

یکی مرد گچکار، مسلم به نام
که بد پیرو آل خیرالانام

چنین گفت: کان روز من بی خبر
به کاخ امارت بدم کارگر
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۷ - خطبه ی حضرت ام کلثوم علیه السلام و مخاطبه اش با کوفیان
گوهر بعدی:بخش ۷۹ - درکیفیت ورود اسیران کربلا به شهر کوفه به روایت مسلم گچکار رحمه الله
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.