هوش مصنوعی: این متن به موضوعات مختلفی از جمله مرگ، اندرزهای اخلاقی، سوگواری، و پرهیز از غم دنیوی می‌پردازد. بخشی از آن به توصیه‌هایی برای زندگی نیکو اشاره دارد، مانند تلاش برای نیکی، بخشش، و پذیرش مرگ. بخش دیگری به سوگواری برای یک شخصیت مهم (شاه دین) می‌پردازد و توصیف می‌کند که چگونه فردی به نام سیدالساجدین چهل سال در ماتم او گریست. همچنین، داستانی کوتاه درباره مردی که از آب ناودان ترسید و سپس فهمید که این آب اشک‌های خداوند دین در سوگ پدرش بوده، بیان شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، موضوعاتی مانند مرگ و سوگواری ممکن است برای خوانندگان جوان سنگین باشد. این محتوا更适合 افرادی که توانایی تحلیل مفاهیم انتزاعی و اخلاقی را دارند.

بخش ۱۱۷ - درخاتمه ی کتاب و مختصری از حالات سید الساجدین(ع)گوید

گرت برنشاند به گاه بلند
هم اندازد آخر به چاه گزند

همی تا توانی به نیکی بکوش
تو خاکی چو دریای آتش بجوش

اجل چونکه سال حیاتت شمرد
چنان کن که مردم نگویند مرد

ببخش و بخور کز پس مردنت
ابا دیگری خورد خواهد زنت

ره عزلت و نیستی پیش گیر
از آن پیش کت مرد باید، بمیر

نمرده تو در ماتم خود بموی
به آب مژه تیرگی ها بشوی

جهان در بر اهل دل اندکی است
چو می بگذرد رنج و راحت یکیست

مخور غم ز مرگ کس اندر جهان
که شد فوت تن زنده گانی جان

اگر غم خوری بهر آنشاه خور
که بد خلق را سوی حق راهبر

چو او کشته شد دین و دانش بمرد
چنان دان همه آفرینش بمرد

ببین تا که در سوک این شاه دین
چه بد پیشه ی سیدالساجدین

چهل سال جاکرد در گوشه ای
نبودش جز اشک روان توشه ای

همه گریه میکرد در مرگ باب
نخورد او به راحت دمی نان و آب

اگر نان گرم و اگر آب سرد
بدیدی زدی ناله با داغ و درد

که افسوس لب تشنه جان دادشاه
نخورد آب در پهنه ی رزمگاه

درآن روز در بد بود کز تیغ کین
بداد او سر و جان به جان آفرین

یکی روز در کوچه مردی دمان
گذشتی که ناگاه از ناودان

بسر آمدش آب و شد بیمناک
که آن آب شاید نبوده است پاک

یکی گفتش ای مرد پرهیزکار
از اینگونه پنداشت آزرم دار

مر این آب از آبحیوان به اسب
چنین آب ناید خضر را به دست

از این آب شو پیکر خویشتن
ز آلوده گی ها بکن پاک تن

بپرسید کاین آب چبود بگوی
کز آن خویش باید درهم شتشوی

به پاسخ بدو گفت گوینده این
بود آب چشم خداوند دین

که در ماتم باب گریان بود
ز آه دلش چرخ بریان بود

چنان ریزد از دیده اشک روان
که چون سیل شد آید از ناودان

ز داغ پدر همچو ابر بهار
همی گریه کردی به شام و نهار

که تا شد به خلد برین آنجناب
ز دیدار جد و پدر کامیاب
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱۶ - مویه گری اهل بیت درحرم رسول و تسلی دادن ام سلمه ایشان را گوید
گوهر بعدی:بخش ۱۱۸ - در مناجات بدرگاه قاضی الحاجات گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.