۲۳۹ بار خوانده شده

بخش ۳۱ - نشستن مختار وفادار به دارالاماره

بفرمود تات در برون سرای
نمودند رخشان درفشی به پای

نوشتند نام خدا و رسول (ص)
بدان رایت و نام شوی بتول (ع)

منادی نداد داد در شهر و کوی
که در پای هر رهگذر سو به سوی

شود مرد کند آوری پاسبان
مبادا شود فتنه بر پا شبان

به زیر درفش من آن کو شتافت
به جان ایمنی جست و زنهار یافت

هر آن کس ز دشمن اسیری به بند
بیارد در این پیشگاه بلند

که ما خود به کردار او بنگریم
به دارش زنیم ار نه زو بگذریم

چو برخاست این غو به بازارها
شنفته شد اینگونه گفتارها

بزرگان سوی بارگاه آمدند
زمختار زنهار خواه آمدند

گروهی فراوان زکوفی دیار
گرفتند از آن دادگر، زینهار

به زیر درفش سر سروران
چمیدند خلق از کران تا کران

تنی چند از نامداران میر
به زنجیر بر بسته پانصد اسیر

ببردند زی نامور پیشگاه
برایشان چو بگماشت لختی نگاه

بفرمود زین بستگان بلا
نبود آنکه در پهنه ی کربلا

زتیمار و بندش رها ساختند
جهان زان دگرها بپرداختند

نوشتند بر دفتری نامشان
چنین گشت نستوده فرجامشان

سپس گفت مردان دژخیم را
یلان بی اندیشه و بیم را

که درکوفه هر کس سلیح نبرد
به اندام خود بیهده راست کرد

دگر هر که کرد انجمن درفساد
چنان چون درایام ابن زیاد

بگیرند و بردارش آون کنند
جهان پاک را آن زشت ریمن کنند

همان گه که گفت این سخن ها امیر
یکی از در آورد مردی شریر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۰ - رسیدن ابراهیم اشتر به مدد امیر مختار و چگونگی این داستان
گوهر بعدی:بخش ۳۲ - به درک فرستادن مختار عبد الله ابن اسد و مالک ابن بشیر را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.