۱۸۷ بار خوانده شده

بخش ۴۹ - جوشانیدن مختار در روغن زیتون سنان ابن انس ملعون را

سنان را که زی بصره بودی روان
گرفتند در قادسیه گوان

ببستند در آهنین بند سخت
کشان نزد مختار پیروز بخت

امیر سرانداز دشمن شکار
چو دید آن سرو پیکر نابکار

لب خود به دندان بخایید نرم
سترد از دل و دیده و چهره شرم

بگفت: ای تبهکار ناپاکخوی
که از خویشتن ریختی آبروی

بدا بر تو و زشت کردار تو
مرا برتو بگماشت دادار تو

که کیفر به تیغ از تو بستانمی
تو را تن در آتش بسوزانمی

همین روز، فیروزی من بود
که دربند من چون تو دشمن بود

خدا بکشدم گر گذارم تو را
که مانی چنین زنده جان ایدرا

بفرمود با آبداده پرند
گسستند پیکرش را بند بند

به دیگی ز زیتون، پر از روغنا
فکندند تاری تن ریمنا

به آتش چو آن دیگ جوشنده گشت
به دوزخ روانش خروشنده گشت

نمودند ویران پس او را سرای
نهشتند کاباد ماند به جای

ز منهال عمرو این شنیدم خبر
که از مکه ام بد یثرب سفر

سپردم ره خانه سجاد را
پناه امم، زین عباد را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۸ - کشتن مختار، کشنده ی عبدالرحمن ابن عقیل را
گوهر بعدی:بخش ۵۰ - روایت منهال ابن عمرو
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.