هوش مصنوعی: این شعر از درد تنهایی و غم عشق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هر زخمی در دنیا درمانی دارد جز زخم عشق. شاعر از روزی آرزو می‌کند که مانند دیوانگان از سنگ اطفال به خون آلوده شود و از مهر و محبت در دل محزون خود سخن می‌گوید. او همچنین از لعل لب معشوق و تأثیر آن بر دل‌ها یاد می‌کند و از بیم هجران و وصال می‌نالد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و هجران برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است.

شمارهٔ ۴

شب تنهایی ای دل هر که چون غم همدمی دارد
چه غم او را که اندر خانه ی دل محرمی دارد

بجز این زخم مرد افکن که من اندر جگر دارم
هر آن زخمی که بینی در زمانه مرهمی دارد

خوش آن روزی که چون دیوانگان از سنگ اطفالم
به خون آلوده بر بینی که آن هم عالمی دارد

فشاندم تخم مهرت را به کشت سینه ی محزون
چه غم از خشک سالیها که چشمم شب نمی دارد

اگر لعل لبت نبود نگین جم چرا دایم
مسخّر ملک دلها را به حکم خاتمی دارد

ندارد بیمی الهامی دگر از دوزخ هجران
که در خلد وصال تو روان خرّمی دارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.