۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳

سیاهکارتر از من کسی به دوران نیست
فزونتر از گنهم قطره های باران نیست

اگر به وهم نیاید فزونی گنهم
بدین خوشم که فزونتر ز لطف یزدان نیست

به هر چه می نگرم واله ی تو می بینم
که جلوه ی رخت از هیچ دیده پنهان نیست

درون خانه ی دل را ز نقش غیر بشوی
محل رحمت یزدان مقام شیطان نیست

از آن زمان که بدیدم بعشت عارض تو
مرا هوای گلستان و باغ و بستان نیست

عجب ز سختی دل آیدم که ز آتش عشق
بسوخت صد ره و از سوختن پشیمان نیست

همین نه ز آتش عشق تو سوخت الهامی
کجاست آنکه ازین شعله سینه بریان نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.