۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴

دوش نبرده ست مرا هیچ خواب
خفتن عشاق نباشد صواب

چشم من ار خواب نیابد رواست
آب گرفته است در او جای خواب

گر شکر آمد لب شیرین یار
چونکه مرا تلخ فرستد جواب

در لب لعلش همه نوش است و قند
در سر زلفش همه پیچ است و تاب

بی رخ او نور نیابد قمر
بی لب او نوش نگردد شراب

باد چون بربود نقاب از رخش
دیده من (بر) فلک آفتاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.