۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲

با من دلت آشنا نمی گردد
وز تو دل من جدا نمی گردد

هر چند وفای من رها کردی
از دست تو دل رها نمی گردد

از بهر سه بوسه زان دو لب هرگز
یک حاجت من روا نمی گردد

روزی که دو چشم من نمی گرید
درشهر یک آسیا نمی گردد

بر عشق تو پادشاست دل لیکن
بر وصل تو پادشا نمی گردد

هر تیر که غمزه تو اندازد
بر دل زند و خطا نمی گردد

تا تو به مراد ما نمی باشی
گردون به مراد ما نمی گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.