هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلبستگی به معشوق میگوید و از بیقراری، حسرت و اندوه ناشی از دوری و بیوفایی او شکایت میکند. او زیبایی بیحساب معشوق و روزگار سرگشته خود را توصیف میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آنها برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۳۸
چون زلف تو بی قرارم از تو
چون چشم تو با خمارم از تو
ای گشته چو روزگار بدعهد
سرگشته روزگارم از تو
ای حسن تو بی شمار گشته
در حسرت بی شمارم از تو
پر آب دو دیده شد کنارم
تا گشت تهی کنارم از تو
از بی خبری که من شدستم
حقا که خبر ندارم از تو
چون چشم تو با خمارم از تو
ای گشته چو روزگار بدعهد
سرگشته روزگارم از تو
ای حسن تو بی شمار گشته
در حسرت بی شمارم از تو
پر آب دو دیده شد کنارم
تا گشت تهی کنارم از تو
از بی خبری که من شدستم
حقا که خبر ندارم از تو
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.