هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از معشوقی بی‌معنا و بی‌وفا شکایت دارد که باعث آزار و اندوه او شده است. شاعر از صبری که در راه این عشق از دست داده می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که حداقل به او نگاه کند و خبری از وصال بدهد. آتش عشق در دل شاعر شعله می‌کشد و اشک‌هایش جاری است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و رنج‌های عاطفی موجود در شعر برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۵۴

مکن از من حذر ای بی معنی
پرده من مدر ای بی معنی

مکن اندر غم آن زلف چو شب
شب من بی سحر ای بی معنی

کار من نیست به جز خوردن غم
غم کارم بخور ای بی معنی

چند از این عهد بد ای بی حاصل
چند از این درد سر ای بی معنی

رسن صبرگسستم ز غمت
مگسل از من نظر ای بی معنی

کرده ای حال مرا بد ز فراق
مکن از بد بتر ای بی معنی

خبر وصل تو پرسم همه روز
مبر از من خبر ای بی معنی

آتش عشق تو دارم در دل
آب رویم مبر ای بی معنی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.