هوش مصنوعی: شاعر در این متن از آرزوی دیدار معشوق و رنج دوری از او می‌گوید. او از جفای زمانه و محنت‌هایش شکایت دارد و بیان می‌کند که دوری از معشوق، زندگی را برایش تلخ و ناگوار کرده است. با این حال، یاد معشوق همواره در دلش زنده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۳

آرزومندی من خدمت و دیدار تو را
چون جفای فلک و محنت من بسیار است

تن من کز تو جدا ماند به نزد همه خلق
چون جهان پیش دل و چشم تو بی مقدار است

دلم از فرقت تو تنگ چو چشم مور است
عیشم از دوری تو تلخ چو زهرمار است

بدل خواب و خرد در دل و در دیده من
شب و روز از غم دیدار تو خون و خار است

گوشم از گوهر الفاظ تو تا محروم است
همچو الفاظ تو چشمم همه گوهر بار است

گرچه یادم نکنی هیچ فراموش نه ای
که مرا با تو و یاد تو فراوان کار است

روزگارت همه خوش باد که بی دیدن تو
روزگار و سر و کارم همه ناهموار است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.