۲۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۱

ای اختیار دین و سخا اختیار تو
تو افتخار خلق و به خود افتخار تو

حاصل شود مراد دو عالم به یک نظر
آن را که دید طلعت تو روز بار تو

ایزد گواست بر من و بر اعتقاد من
کز اعتقاد پاک منم دوستدار تو

پیوسته مدح گویم و دایم ثنا کنم
بر دست مال بخش و دل بردبار تو

روشن مباد دیده و شادان مباد دل
آن را که شاد نیست از او روزگار تو

نام مرا قرار ده اندر شمار خویش
تا می رود زمان و زمین برقرار تو

کایمن زید به عالم و نندیشد از فلک
آن کس که هست نام وی اندر شمار تو

بر موجب اشارت و فرمان همی روم
آنجا که هست خدمت و فرمان و کار تو

گر هست بر دل تو غباری ز کار من
آورده ام دعا و تضرع نثار تو

خشنود شو زمن که ندارد سپهر و کوه
اندازه تحمل بار غبار تو

آنجا زنم نفس که بود اتفاق تو
وآنجا نهم قدم که بود اختیار تو

برگردنم ز عفو و رضا منتی بنه
تا من شوم به شکر و دعا وامدار تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.