هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساس تنهایی و بیپاسخ ماندن عشق خود سخن میگوید. او از این که عشقش را بیپاسخ گذاشتهاند، گلایه میکند اما در عین حال، به عشق خود پایبند است و از بلای عشقش لذت میبرد. همچنین، او به ستایش معشوق میپردازد و امیدوار است که دعای خیرش همیشه همراه معشوق باشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۳۴
بی دوست مانده ام چو تو را دوست خوانده ام
کز دوست دوستانه ندیدم جزای خویش
گر عاشقی خطاست به نزدیک عاقلان
آن عاشقم که خوش بودم با بلای خویش
ماهی و دل هوای تو را کرده است خوش
خرم دلی بود که گزیند هوای خویش
آنم که تا اجل نرسد در قفای من
یابی دعای خیر من اندر قفای خویش
تحسین کند فلک چو بخوانم ثنای تو
بر من سخا کنی چو ببینی ثنای خویش
کز دوست دوستانه ندیدم جزای خویش
گر عاشقی خطاست به نزدیک عاقلان
آن عاشقم که خوش بودم با بلای خویش
ماهی و دل هوای تو را کرده است خوش
خرم دلی بود که گزیند هوای خویش
آنم که تا اجل نرسد در قفای من
یابی دعای خیر من اندر قفای خویش
تحسین کند فلک چو بخوانم ثنای تو
بر من سخا کنی چو ببینی ثنای خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.