هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و آزادی سخن می‌گوید، از رهایی از قید و بندهای مکتب‌ها و مذهب‌های باطل می‌نالد، و دردهای درونی خود را بیان می‌کند. او به عشق به عنوان دین حقیقی اشاره دارد و از رنج‌های خود و دیگران می‌گوید. در پایان، شاعر از نظیری می‌خواهد تا دلش را بگشاید و از تنگی دنیا رها شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از اشارات به رنج و درد ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.

شمارهٔ ۸

ز شهر دوست می آیم پیام عشق بر لب ها
به تلقینی کنم آزاد طفلان را ز مکتب ها

بگو منصور از زندان اناالحق گو برون آید
که دین عشق ظاهر گشت و باطل ساخت مذهب ها

چو من هرکسی طبیبی دارد از زحمت چه غم دارد
که آهی گر کشم بر کوه و صحرا افکنم تب ها

سحرگه خسته و رنجور از خلوت برون آیم
چو پروانه که از صحبت برآید آخر شب ها

ز دست او جراحت های زهرآلوده بنمایم
به زخم ناصحان سوزن زنند از نیش عقرب ها

دل شب داشت دردی از کدورت های حرمانم
به سوی آسمان دیدم فرو بارید کوکب ها

به محض التفاتی زنده دارد آفرینش را
اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالب ها

ز بیدادی که بر دل شد نکردم ضبط خود ز اول
کنون کاتش همی بارد پشیمانم ز یارب ها

«نظیری » پر گشا تا دیده دل در گشایندت
که از تنگی عالم تنگ می گردند مشرب ها
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.