هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و ناسپاسی دل خود می‌نالد. او از غم‌های بی‌پایان، بلاهای ناشناخته، و حسادت‌های شبانه سخن می‌گوید. همچنین، از توجه معشوق به دیگران و هراسی که در دلش افتاده، شکایت می‌کند. در پایان، از آه‌هایش می‌گوید که نشان‌دهنده‌ی دل‌سردی اوست.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند حسادت و دل‌سردی نیاز به بلوغ عاطفی دارند.

شمارهٔ ۲۳

ز بس بود دل خود کام ناسپاس مرا
ز روی هم رسد اندوه بی قیاس مرا

بلا مقام مرا پیش ازین نمی دانست
غم تو کرد درین شهر رو شناس مرا

چه روز بود که تشریف عشق پوشیدم
که خوش دلی نشناسد درین لباس مرا

ز رشک دوش چنان درهمم که نتوان برد
به بزم وصل تو امشب به التماس مرا

رخی که داشت ملک میلش از توجه غیر
چنان نمود به چشمم که شد هراس مرا

از آن ز آه «نظیری » فراغتی داری
کزین فسرده دلان کرده ای قیاس مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.