۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳

ساقی بشو دورنگی امید و بیم را
بنما به ما حقیقت رنگ قدیم را

حرف فریب آدم و ابلیس تا به چند
چندی بگو ترانه نقل و ندیم را

از ساغر درست خودم بخش جرعه ای
بر طاق نه حکایت جام دو نیم را

بوی نبید خلوت شب ها شنیده ام
پنهان مکن که نیک شناسم شمیم را

آن جا که لب ز رشحه می پاک کرده اند
گل مشک بوی کرده ردای نسیم را

گو مفلسان کعبه بگریند کاب چشم
بر عرش برده از در مسجد یتیم را

زیباست گرچه خلعت محمود بر ایاز
شور آن زمان کند که بپوشد گلیم را

مطرب به یک دو نغمه غعنی کن دل فقیر
ساقی! به یک دو جرعه سخی کن لئیم را

جنسی که در خزانه لطف تو نیست، نیست
جز احتیاج تحفه ندیم کریم را

روزی که جرم نامه «نظیری » برآورد
از آب عفو شوی کتاب سقیم را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.