هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند دشمنی، تنهایی، غم و عشق می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که دشمنان در هر قدم حضور دارند، دل شاد در درون است و بیرون پر از دشمنی است. همچنین، او از غم و تنهایی سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که گاهی حتی دوستان نیز می‌توانند به دشمن تبدیل شوند. در نهایت، شاعر تأکید می‌کند که عاشقان به تماشا و حواشی توجهی ندارند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند دشمنی و غم نیاز به بلوغ فکری دارند تا به درستی درک شوند.

شمارهٔ ۷۱

آن دهد در گریه پند ما که با ما دشمن است
هرکه می گیرد شناور را به دریا دشمن است

هر که را دل در درون شادست با بیرون چه کار
شمع را خلوت نگهبان است و صحرا دشمن است

خود مگر از در درآیی ورنه از ما تا به تو
صد بیابانست و در هر گام صد جا دشمن است

دل آن آزرده تر داریم کازارش کنند
خصمی خود می کند هرکس که با ما دشمن است

خون ز چشم کاروانی ریخت در بازار مصر
هر که را یوسف بود کالا به سودا دشمن است

تا غمم گردید مونس کلفتم با کس نماند
دوست چون هم خوابه گردد مو بر اعضا دشمن است

های های گریه ای باید که دل خالی کند
ورنه چون در دل گره باشد مداوا دشمن است

گر بهار آید «نظیری » ور خزان با من مگوی
خاطر مشغول عاشق را تماشا دشمن است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.