هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و اخلاقی است که بر اهمیت عشق، معرفت، و بندگی تاکید دارد. شاعر از غفلت از معشوق و بیمعرفتی سخن میگوید و اشاره میکند که لذت واقعی تنها با توجه به معشوق حاصل میشود. همچنین، از گذرا بودن دنیا و ارزش معنوی عشق و فداکاری سخن میراند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۹۶
هیچ راز از دیده صاحب تمیزان دور نیست
تا به صدر از لب خبر دارم ولی دستور نیست
هرکه از معشوق غافل گشت لذت درنیافت
دیده بی معرفت را در دو دنیا نور نیست
گل گریبان چاک و نرگس مست رفتند از چمن
سرو را غیر از هوایی در سر مخمور نیست
بر در پیر مغان هرگز نمی میرد کسی
در مقامی کاب حیوان هست غیر از سور نیست
چون سرای کاروانگاهست دنیا بر گذر
شب نمی آید که صد مسکین درو رنجور نیست
سینه ای دارم که از مرهم جراحت می شود
زخمی از نیش محبت نیست کان ناسور نیست
بنده گر بی باکیی کرد، از خداوندی ببخش
گرچه مغرور است اما جز به تو مغرور نیست
عشق یوسف را درین سودا به دیناری فروخت
بندگی خواهد، پیمبر زادگی منظور نیست
بر بجا گر عشق اینجا لاف رفعت می زند
جلوه ها در بطن عاشق هست کاندر طور نیست
کوهکن را خود به ناخن سنگ می باید برید
جوی شیر و نقش شیرین کار هر مزدور نیست
گر ثری گر عرش اینجا لاف رفعت می زنند
جلوه ها در بطن ماهی هست کاندر طور نیست
عافیت خواهی «نظیری » بسته خوبان مشو
از نتاج حسن اگر حور از ملک مستور نیست
تا به صدر از لب خبر دارم ولی دستور نیست
هرکه از معشوق غافل گشت لذت درنیافت
دیده بی معرفت را در دو دنیا نور نیست
گل گریبان چاک و نرگس مست رفتند از چمن
سرو را غیر از هوایی در سر مخمور نیست
بر در پیر مغان هرگز نمی میرد کسی
در مقامی کاب حیوان هست غیر از سور نیست
چون سرای کاروانگاهست دنیا بر گذر
شب نمی آید که صد مسکین درو رنجور نیست
سینه ای دارم که از مرهم جراحت می شود
زخمی از نیش محبت نیست کان ناسور نیست
بنده گر بی باکیی کرد، از خداوندی ببخش
گرچه مغرور است اما جز به تو مغرور نیست
عشق یوسف را درین سودا به دیناری فروخت
بندگی خواهد، پیمبر زادگی منظور نیست
بر بجا گر عشق اینجا لاف رفعت می زند
جلوه ها در بطن عاشق هست کاندر طور نیست
کوهکن را خود به ناخن سنگ می باید برید
جوی شیر و نقش شیرین کار هر مزدور نیست
گر ثری گر عرش اینجا لاف رفعت می زنند
جلوه ها در بطن ماهی هست کاندر طور نیست
عافیت خواهی «نظیری » بسته خوبان مشو
از نتاج حسن اگر حور از ملک مستور نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.