هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشقی عمیق و پررنج است که شاعر در آن از ناامیدی، اضطراب و رنج‌های عاطفی خود سخن می‌گوید. او از محبوبی می‌گوید که با وجود گرمی رفتارش، آتش درون شاعر را فرو نمی‌نشاند و رنجش را پایان نمی‌دهد. شاعر از بی‌قراری، حسادت و غم‌های ناشی از این عشق سخن می‌گوید و در نهایت به سبکی بار عشق اشاره می‌کند که حتی در سجده نیز آرامش نمی‌یابد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات مربوط به رنج‌های عشقی و اضطراب‌های عاطفی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۲۴

محبت تو به هر دل نشست کین ننشست
دمی به هر که نشستی دگر غمین ننشست

به محفلی که تو دامن به رنجش افشاندی
مگس ز تلخی عیشم بر انگبین ننشست

همیشه گرمی خویی بر آتشم دارد
به خون نشستم و آن خوی آتشین ننشست

حجاب عشق غباری میان ما انگیخت
که از فشاندن دامان و آستین ننشست

گره به گوشه ابرو نگه به جانب غیر
به پیش دشمن خود هیچ کس چنین ننشست

تو می روی و من از اضطراب می میرم
کسی به حال چنین روز واپسین ننشست

چنان گرانی خویش از درت سبک بردم
که از سجود توام گرد بر جبین ننشست

غمی ندید ره خانه «نظیری » را
که چون بهانه خوی تو در کمین ننشست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.